معدل

دوستان گرامی بالاخره آخر پاییز شد و جوجه ها رو شمردیم

برخلاف تصورات آنان که کباده علم ودانش را می کشیدند در مقابل گمنامان بی نام ونشان که اکثرا بوفه نشین

بودند کم اوردند وسر تعظیم به نشانه احترام فرود اوردند

به گزارش جی ام یو نیوز که بسیار معتبر می باشد ترتیب معدل بچه های کلاس به صورت زیر است:

1-خدیش20

2-آرامش19.02

3-ثمره18.75

4-علیزاده18.72

5-محمدرضاخانی18.69

6-ع.جعفری،نجفی18.66 "مشترکا"

7-یاسر18.02

8.سکندری،خوشکام17.84

9-افتخاری،بختیاری،دهش17.35

10-خاوش،معناصری13.05

11-شهنازی13.02

12-رفیع ابادی،13.00

13-رجبی پور12.01 "عجب شانسی داره"

بقیه دوستان به دلیل مشروط شدن و رعایت ملاحظات امنیتی در رنکینگ موجود جایی ندارند ولی انچنانچه 

علاقه مند به دانستن معدل سایر افراد هستید به جی ام یو.فیسبوک.کام مراجعه کنید

ترم دو

ترم دوم نیز به تاریخ  پیوست.ترمی اکنده از لحظات تلخ وشیرین.لحظه هایی که بی تردید در گوشه کناره های ذهنمون جاودان میمونن و سالها بعد از اونا یاد میکنیم.

اگر بخوام کل ترم رو تعریف کنم خیلی میطوله لذا مختصر وقایع مهمی که رخ دادند رو مینویسم تا ضعف هایمون رو بشناسیم و ترم سوم سعی منیم بهتر باشیم.

ادامه نوشته

پسران 90

برخلاف تفکر واذهان عموم اعلام میداریم ما پسران ورودی 90 پرستاری جیرفت نزدیکتر از برادر میباشیم و محکمتراز پیوند خونی پیوند قلبی با یکدیگر بسته ایم اگر موضوعی رامطرح میکنیم فقط برای خنده است واگرنه دلهایمان همچون ایینه صاف و ساده است.

برایی اثبات این موضوع شاعر دربار را بار دیگر حکم نمودیم تا چهره حقیقی تمامی پسران کلاس را در شعری زیبا به رخ بکشد.

ادامه نوشته

خشم همایونی دو

اینجانب سلطان خدیش کبیر

جادوگر دربار را حکم نمودیم تا با استفاده از گوی معروف دست جوزای خبیث را برای ما رو کند تا ما این موجود پست را در اذهان عموم رسوا سازیم ابروی نداشته اش راببریم و همه پی به هویت شرور این یاغی ببرند...

ادامه نوشته

دخترا و پسرای در شعر نو

شاعر دربار را حکم نمودیم شعری نو ترنم کند و تنها از افرادی نام ببرد که جنبه دارند و ناراحت نمیشوند برای نخستین بار پای بروی دم شیر گذاشته ریسکی بزرگ را بجان میخریم از دختران کلاس نیز سخن میرانیم البته به نرمی تا ببینیم جو چطور است و بد کمکمک مطالب تندتر میشوند

ادامه نوشته

لپ تاپ

ادامه نوشته

در سوگ آرامش

علی جان شرر هجر تو بر جان و دلم آتش زد

                          نفرین به کسی که یادت را در دلمان پاکش کرد

تو ای آرام جانم چه زیبا آرامـــش گرفتی

                           زما دور شدی و در بســـــتر خاک خفتــــــی


دوستان خوبم همکلاسی های عزیز.هم اکنون که دارم این پست را میگذارم با قلبی شکسته و روحی زخمی و جانی آزرده باید این خبر تلخ رو اعلام بدارم که دیگر دوست عزیزتر از جانمان علی آرامش در بین ما نیست و با روحی پاک و روانی آزاد بسوی معبودش شتافت و دیگر جز یادش در کلاسمان چیزی نیست.

نمیدانید چقدر سخت و درداور است برایم که این جملات چون زهر تلخ رو بر زبان بیاورم و در توانم نیست جلوی سیل اشکهایم را که ناخواسته از صورتم جاری گشته بگیرم ولی وظیفه خود میدانم که این مطلب را بنگارم و ای کاش قلمم میشکست و دستانم ناتوان میشدند تا نتوانم این را بگویم ولی افسوس...

بچه ها دیگر آن پسر تپلی که با بشاشت رویش ما را صفای روح میبخشید در بینمان نیست.علی جان زبانم لکنت انداخته و جانم درمیان شعله های آتش بسان مرغی پر بسته میسوزد.علی جان چگونه نبودنت را باور کنیم...آن خنده های شیرین و کلام دلنشینت را که هرگاه سر کلاس دهان باز میکردی مارا طراوت روح میبخشیدی.سرتاسر ذهنمان پر از خاطراتی است که تو در انها ریشه دوانده ای.بدون خداحافظی رفتی...چه بیخبر کوله بار این هجران همیشگی را بستی و راهی سفر شدی...

دست جبار جلاد زمان اینبار گل زندگی را از باغ کلاسمان چید.ولی چه کنیم که ما را یارای ستیز با تقدیر نیست.

علی جان یقین ما لیاقت داشتن تورا نداشتیم پس برو به ان ولاد که شایسته توست.و نمیدانم چرا ما ملتی هستیم که تا چیزی را از دست ندهیم قدرش را نمیدانیم...وشاید زین پس در هراندم که سوز نبودت جانمان را تازیانه زد افسوس لحظاتی که مانند برادری بزرگ برایمان تکیه گاه بودی را بخوریم.یقین تا 100سال دیگر کسی از جمع کلاس 36نفره ی مان زنده نیست و مرگ حکمی یقین است ولی خوشا حال آنانی که یادشان در دل دوستان تا همیشه بماند.

افسوسم به آرزوهایی است که درون سینه ات مرد و فرصت رسیدن به آنان را نداشتی...

از درگاه بلند ایزد برایت شادی روح و برای خانواده شکسته و داغدارت صبرو شکیبایی مسالت داریم


                                    علی جان روحت با صالحین محشور باد

خشم همایونی

   چون خدیش کبیر به جنگ کسی می آید

 شه بازیست که به شکار مگسی می آید

ادامه نوشته

آینده بچه مچه ها

دیشب حدود ساعتای 2 بود که مثل همیشه بیخوابی زده بود بسرم.امدم روی حیاط دیدم در خوابگاه بسته ی از روی دیوار جکیدم اونور تا توی خیابون یه قدمی بزنم.داشتم راه میرفتم و آسمون رو نگاه میکردم که ناگهان یه چیز نورانی یکم جلوتر از پام خورد زمین.اول فکرکردم شهاب سنگه ولی بهش که نزدیک شدم دیدم یه گوی خیلی خوشکله (مثل اونا که تو فیلما میدیدیم).تا امدم از زمین برش دارم دیدم خودش امد بالا درست روبروی صورت مبارکم.ترس ورم داشت زد به سرم که نکنه این آمریکای نامرد آخرش کرماشو ریخت و کار خودشو کرد و من شدم 5مین دانشمند شهید ملی...همین که امدم فلنگ رو ببندم دیدم گویه خاموش شد و افتاد رو زمین بعد یاد حرف امام(ره) افتادم که آمریکا هیچ غلطی نمیکنه.گوی رو برداشتم و حس کردم مرلین شدم.از گوی خواستم آینده بچه های کلاس رو بهم نشون بده که همه چیز رو بصورت 3d و دیجیتال بهم نشون داد.گفتم خوبه خودتونم بدونین آیندتون چجوریه آخه دونستن آینده حق مسلم ماست....

 ضمنا هرکی ناراحت شد معزرت میخوام بازم نبخشید دیگه بجهنم غلط کرده جنبه نداشته همکلاسی کوه ظرفیتی مثل من شده

                                                            بپرین ادامه مطلب

ادامه نوشته

ندامت نامه

دوستان عزیز امروز عظمت عرش کبریایی خدا را یافتیم و از اعمال خویشتن بر سر کلاس سخت پشیمان گشته ایم به ادامه ی مطلب بروید و در این توبه نامه با من هم قسم شوید شاید مورد رستگاری و خشنودی اساتید قرار گیریم

ادامه نوشته

پسرای کلاس

شاعر دربار را حکم نمودیم تا باشعری زیبا مردان کلاس را به چالش بکشاند باشد که خوشتان آید.وقت را غنیمت شمرده و بی درنگ به ادامه مطلب بروید

ادامه نوشته

سلام همايوني

در آغاز كلام شروع ترم جديد تحصيلي را به تمامي مردمان اين وبلاگ زمين تبريك طول مينمايم

بعدازآن مدير محترم و تمامي نويسندگان وبلاگ را سپاس فراوان گويم كه با عزمي راسخ و اراده اي پولادين

و با رشادت ها و جانفشاني هاي شبانه روزي خود دمي و كمتر از آني اجازه تعرض گرما را به حريم وبلاگ ندادند

ودراين فصل گرماخيز تابستان همچون سردخانه هاي صنعتي ساخت ژاپن جو موجود را سرد نگاه داشتند

ادامه نوشته